وب نوشت



با توجه به اینکه همه انسان‌ها به عمر طولانی علاقه‌مندند و دانشمندان به جهت پاسخ به همین کشش ذاتی بشر، سالیان سال درباره فاکتورهای افزایش عمر به تحقیق و پژوهش پرداخته‌اند، بررسی علل و اسباب طولانی شدن عمر اهمیت پیدا می‌کند. شاید برای شما هم سؤال پیش آمده باشد که چرا میانگین عمر علما و اندیشمندان دینی بالاتر از متوسط عمر سایر افراد جامعه است. به طور مثال متوسط عمر ایرانیان ۷۰ سال اعلام شده است که معمولا اگر مانعی مثل بیماری برای علما به وجود نیاید، بیش از این میانگین عمر می‌کنند. باید دانست چه فاکتورهایی در افزایش عمر علما مؤثر است؟ آیا آن‌ها اکسیر خاصی را در اختیار دارند؟ با توجه به اینکه همه انسان‌ها به عمر طولانی علاقه‌مندند و دانشمندان به جهت پاسخ به همین کشش ذاتی بشر، سالیان سال درباره فاکتورهای افزایش عمر به تحقیق و پژوهش پرداخته‌اند، بررسی علل و اسباب طولانی شدن عمر اهمیت پیدا می‌کند.

فاکتورهای افزایش عمر در پژوهش‌های علمی

امروزه پژوهش‌های علمی زیادی درباره فاکتورهای مؤثر در افزایش طول عمر انجام شده است. معمولاً فاکتورها در ارتباط با دو جنبه جسمانی و روانی انسان و به‌صورت سلبی و ایجابی مطرح می‌شوند که البته عوامل افزایش سلامت جسم در این تحقیقات بیشتر به چشم می‌خورد. مثلاً گفته می‌شود اغذیه مقوی، ورزش، خواب به‌موقع و یا پرخوری نکردن، ترک سیگار و الکل در افزایش طول عمر مؤثر است.اما فقط سلامت جسم در افزایش عمر کافی نیست و باید روان انسان نیز در آرامش و سلامتی باشد. در این رابطه عواملی ازجمله شاد بودن، ارتباط اجتماعی مناسب، مطالعه و امید به زندگی مطرح شده است.

مثلاً "شیجاکی هینوهارا" پزشک ژاپنی که در سال ۱۹۱۱ متولد شد و تا امروز حدود ۱۰۵ سال عمر کرده است، مؤلفه‌هایی برای طولانی شدن عمر خودش ذکر می‌کند. او دراین‌باره می‌گوید: "درد و رنج و نگرانی را از یاد ببرید؛ تنها راه فراموشی درد و رنج، در "خوشبختی" نهفته است، باید عمیقاً به این مسئله اندیشید. به مسائل مادی زیاد فکر نکنید، فراموش نکنید که شما در هنگام مرگ چیزی با خود نمی‌برید." و یا  "تحقیقات دانشگاه ییل از یک جامعه آماری متشکل از سه هزار و ۶۳۵ نفر که همگی بالای ۵۰ سال سن داشتند نشان می‌دهد که کتاب‌‌خوان‌ها نسبت به کسانی که کتاب نمی‌خوانند تقریباً دو سال بیشتر عمر کرده‌اند."

تاثیر سبک زندگی دینی بر افزایش عمر

اگر سبک زندگی علما را بررسی کنیم، خواهیم دید پرهیز غذایی مناسب، مطالعه زیاد، دل نبستن به دنیا و. بسیار رعایت می‌شود، ولی این فاکتورها تنها عوامل مؤثر در افزایش عمر آن‌ها نیست. وقتی به متون دینی مراجعه می‌کنیم، علاوه بر مسائل جسمی و روانی، عاملی قوی‌تر و مهم‌تر در افزایش طول عمر به چشم می‌خورد. دین بعد انسان را محور حیات او قرار داده و بنابراین از نگاه دین هرچه بعد بشر قوی‌تر شود، عمر او افزایش پیدا خواهد کرد. حجت‌الاسلام حمیدرضا مظاهری سیف رئیس مؤسسه علمی – فرهنگی بهداشت معنوی، درباره تأثیر پایبندی به سبک زندگی دینی در افزایش طول عمر می‌گوید: "برای انسان باید سه لایه جسمی، روانی و روحی در نظر گرفت. جسم که تکلیفش مشخص است، روان، شامل احساسات، افکار و ذهنیات ما می‌شود و روح نیز بعد معنوی وجود ما بوده و هسته اصلی حیات بشر از همین جنبه روحی و معنوی تشکیل‌شده است. یعنی جسم ما تا زمانی زنده است که روح ما باقی باشد و جسم را همراهی کرده و آن را تدبیر کند. دستورات دینی برای هر سه سطح وجودی انسان سازنده است. برای بعد جسمانی،  دین پرهیزکاری‌هایی در مسائل خوردوخوراک، خواب‌وبیداری یا حتی سحر و بین الطلوعین بیدار بودن مطرح ساخته که البته این‌ها از نظر علم پزشکی هم خواصش ثابت شده است. در حقیقت مسائل اخلاقی بعد روانی انسان را پشتیبانی می‌کنند. مثلاً حسادت نکردن یا چشم به دیگران نداشتن در آرامش روانی مؤثر است؛ چراکه حرص و آزمندی روان ما را به هم می‌ریزد و هیجانات ما را نامنظم می‌کند. برنامه‌های اخلاقی دین روان ما را تا حد زیادی متعادل می‌کند. از همه مهم‌تر بعد روحی، عبادی و ارتباط با خداست که روح ما را تغذیه می‌کند. تجربه‌های معنوی، انس باخدا و نیایش باعث می‌شود که روح انسان قوی و نیرومند باشد و زمانی که روح نیرومند شود جسم را تدبیر می‌کند و با خودش حمل می‌کند، هرچند جسم پیر شده باشد." دکتر احمد عابدی، استاد عرفان، فلسفه و فقه حوزه و دانشگاه درباره ارتباط تقویت بعد بشر با افزایش عمر علما به رسانه‌ها می‌گوید: "اگر کسی روحش با نشاط بود، مثلاً ذکر زیاد گفته، نماز شب خوانده، بدنِ چنین فردی، خیلی خوب می‌تواند کار کند. اما اگر کسی روحش کسل بود، مثلاً دعا نمی‌خواند، ذکر نمی‌خواند، چنین کسی این کار ظاهری را هم نمی‌تواند بکند. این‌که می‌بینیم مراجع تقلید زیاد عمر می کنند به همین خاطر است. وقتی‌که روح بانشاط است و باخدا و با معنویت است، بدن را می‌کشد. یعنی روح روی بدن اثر می‌گذارد و درنتیجه بدن، خیلی کار می‌کند. عکسش هم همین‌طوراست."

رابطه عقل بشری با دستورالعمل‌های دینی

بنابراین گرچه برخی از فاکتورهای دینی در نظر ما کوچک باشند و یا معتقد باشیم عبادات دینی صرفاً به درد آخرت ما می‌خورد، اما واقعیت این است که دین برای هر سه ساحت وجودی انسان برنامه دارد که یکی از نتایج عمل به این برنامه‌ها افزایش طول عمر است. البته برخی از دستورالعمل‌های طول عمر شاید در چارچوب دستاوردهای علمی حال حاضر قابل ارزیابی نباشد، به طور مثال در کتب دینی، "شادکردن دل پدر و مادر" و یا "صله رحم" از عوامل افزایش طول عمر ذکر شده است، اما بدون شک علما و چهره های دینی توجه خاصی به این دستورات داشتند و به آن پایبند بودند. بنابراین طولانی بودن عمر اندیشمندان دینی، برخاسته از اکسیری خاص یا دستورالعمل پیچیده‌ای نیست، بلکه پایبندی علما به دستورالعمل‌های عقلی و دینی و سبک زندگی سالم چه ازلحاظ جسمی و چه روحی آن‌ها را متمایز از دیگران کرده است. این نوع سبک زندگی ساده و عاری از تعلقات مادی، آرامش را در روح و روان انسان نهادینه می‌کند و آرامش ضامن افزایش طول عمر است.


حتماً در طول زندگی با آدم‌هایی برخورد داشته‌اید که علی‌رغم داشتن زندگی‌های ساده و خالی از خرج‌های زیاد و تجملات امروزی، حال دل‌شان خوب و لب‌شان پرخنده و به قولی همیشه شاد هستند. اما این نوع شادی و نشاط از کجا نشأت می‌گیرد؟ دامنه یک حالت روحی چگونه می‌تواند انقدر وسیع و گسترده باشد به‌طوری که همگان را بهره‌مند سازد؟ درباره این موضوع با حجت الاسلام سرلک مشاور و کارشناس امور مذهبی گفت‌وگو کرده‌ایم. جوانی که پیش‌تر با حضور در برنامه خندوانه از شاد بودن و توصیه‌ها دین اسلام در خصوص شادی‌آفرینی سخن گفت."شادی اصلی و اصیل عبارت است از هیجانی که به هنگام نزدیک شدن به هدف روی می‌دهد. این هیجان و نشاط محصول دو متغیر اساسی و مهم بوده: یکی هدفمندی و دیگری تلاش و حرکت جدی برای رسیدن به  هدف." وی ادامه داد: در کنار داشتن هدف و تلاش برای رسیدن به آن، باید توجه داشت که در چه مسیری و چگونه تلاش می‌کنیم. آدم‌هایی که اهداف کوتاه داشته و مثلاً دنیا و مصادیق ضعیف آن چون شهرت و مقام را هدف و مقصد خودشان در نظر می‌گیرند و برای رسیدن به آن تلاش می‌کنند ، چون هدف‌هایشان بزرگ نبوده این‌ها، به تعبیر قرآن کریم به  زندگی تنگ گرفتار خواهند شد: وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَه ضَنْکًا» یا درجایی دیگر می‌فرماید: أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ» این انسان‌ها لاجرم در دریایی از غم‌ها، استرس‌ها، افسردگی‌ها و ناخرسندی‌ها گرفتار خواهند شد. از آن‌طرف هم اگر افراد اهداف بزرگ و بلندی داشته باشند اما به‌اندازه هدفشان تلاش نکنند، این‌ها هم مستحق آشفتگی‌هایی هستند که زمینه ناشادی و ناخرسندی‌ها را فراهم می‌کند.»

جوهره آدمی کار و تلاش است.

کار، تلاش و کوشش صحیح در زندگی، منبع انرژی است که به انسان نشاط و شادی می‌دهد. حتماً دیده‌اید افرادی را که بعد از سالیان سال فعالیت در سنی بازنشسته می‌شوند، دچار افسردگی و بیماری‌های روحی شده و مرتباً به دنبال این هستند که خود را با برنامه‌ای سرگرم کنند.

در رابطه بین افسردگی و بیکاری طبق نظرسنجی که از سوی وزارت کار اعلام شده، افسردگی در افرادی که تجربه بیکاری داشته‌اند، بیشتر از افرادشاغل بوده است. و این بدین‌جهت است که جوهره وجود آدمی با فعالیت و تلاش طراحی‌شده  و اگر تلاش و کوشش از زندگی انسان گرفته شود، قطعاً دچارغم و غصه‌های فراوانی خواهد شد.

سبک زندگی انسان‌های شاد

به تعبیر قرآن کریم ریشه شادی‌ها و غم‌ها، اراده خداوند است؛  وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ وَأَبْکَی» و اوست که به کسانی که در مسیر هدف‌های بلند، تلاش‌های جدی گام برمی‌دارند یاری رسانده و آنان را به شادی حقیقی می‌رساند: قُلْ بِفَضْلِ اللّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِکَ فَلْیَفْرَحُواْ هُوَ خَیْرٌ مِّمَّا یَجْمَعُونَ»

سرلک در ادامه گفتگوی خود با "تبیان"،  به سبک زندگی انسان‌های شاد اشاره کرد و ادامه داد: "آدم‌های باهدف‌های بلند و تلاش‌های جدی در شئون زندگی فردی و جمعی خود به یک سبک‌زندگی متناسب با این جنس از حیات پر از شادی و نشاط می‌رسند. مثلاً اینکه با مردم مهربان نرم‌خو هستند،  از اشکال و ایرادات دیگران به‌راحتی چشم‌پوشی ‌کرده و نسبت به خطای دیگران پرخاشگری، غضب و سخت‌گیری ندارند. 

این انسان‌ها نسبت به مشکلات دیگران بی‌تفاوت نیستند، در رفع غم دیگران تلاش کرده و این کوشش نقش بسیار سازنده‌ای در شادکردن خودشان دارد. در حقیقت  این‌ها از رفتارهای خودشان مثل یک منبع انرژی توان گرفته و حرکت را به جلو می‌برند."

عاملی که راندمان کیفیت زندگی را افزایش می‌دهد.

خوش‌اخلاقی و شوخ‌طبعی از ویژگی‌های انسان‌های شاد، همت بلند با اهداف‌متعالی بوده چنانچه در روایتی امام صادق (ع)، دعابه و مزاح را از علائم مؤمن و وسیله‌ای برای شادکردن مؤمن معرفی و برای شوخ‌طبع بودن و شاد‌کردن دیگران برکات و نتایج بسیار درخشان و قابل‌توجهی بیان می‌کنند.

آدم‌های شاد و همت‌بلند به تعبیر حجت‌الاسلام سرلک "چرخ و دنده زندگی را با روغن شوخ‌طبعی و شاد کردن دیگران روان می‌کنند به‌طوری‌که و چرخ حرکت زندگیشان هیچ‌گاه عصبی، خشک و زنگ‌زده نشده و راندمان آن کاهش پیدا نمی‌کند."

خنده‌هایی تلخ‌تر از گریه

کارشناسان معتقدند که شادی و نشاط سطوحی دارد. بعضی شادی را منحصر در خندیدن می‌دانند، درهمین راستا فکر می‌کنند به هر دلیل و شرایطی باید خندید و نتیجه این می‌شود که سرمایه خنده افرادکوته‌بین، اشک دیگران است. این افراد آزرده‌شدن و محرومیت دیگران برایشان مهم نبوده و فکر می‌کنند شادی همان لحظه‌هایی است که این‌ها در حال تجربه حباب خنده‌‌های تلخ به ظاهر فریبنده هستند. درست مثل ورزشکارانی که فکر می‌کنند قدرت و موفقیت را باید از دوپینگ بگیرند و نتیجه آن می‌شود که اگر مدال یا سکویی را به‌جعل به دست بیاورند به‌زودی از دست خواهند داد و دچار غم بزرگی می‌شوند. بنابراین شادی واقعی سهم آدم‌ هایی است که هدف‌های بلند و همت‌های دقیق و جدی دارند.

راه‌های دست‌یابی به شادی‌های ارجینال

رضایت از زندگی موضوعی است که با مقوله شادی ارتباط تنگاتنگی دارد. عده‌ای آن را مقدمه‌ای برای ایجاد شادی در زندگی دانسته و گروهی احساس رضایت از زندگی را نتیجه قهری شادی‌های واقعی می‌دانند.

نکته‌ای که باید به آن توجه داشت این است که رضایت به معنای مشکل و اختلاف نداشتن، نیست،بلکه به معنای تلاش برای ارائه راه‌حل‌های صحیح است.

انسان‌های قدرشناس، لایق شادی‌ها هستند.

مهم‌ترین عوامل اتصال به شبکه شادی و نشاط را قدرشناسی معرفی کرد و گفت:" انسان‌های قدرشناس، زیبایی‌ها، لطف‌ها وخوبی‌های دیگران را می‌بینند و در برابر این همه خوبی و محبت شکرگزار بوده و زبان به سپاس بازکرده و بدین‌طریق خود را به دریای نشاط و شادی وصل می‌کنند."

این جامعه شایسته شادی نیست.

"در جامعه ای که انسان ها ازخطای یکدیگر نمی‌گذرند، این جامعه شایسته شادی نیست. انسان‌ها وقتی در مسائل اقتصادی،خانوادگی ی و اجتماعی به هم بی‌رحم و بی‌گذشت می شوند، همسایه‌ای که از همسایه خودش نمی‌گذرد و در مقام انتقام و جبران رفتار او است، این آدم شایسته شادی نبوده و آرامش را برای قلب خودش کشته است.

بی‌تفاوتی در برابر مشکلات مردم

کمک به دیگران و رفع گرفتاری از آن‌ها را برتر از اعتکاف دو ماه در مسجدالحرام معرفی کرد و ادامه داد: "در مشکلات دیگران بی‌تفاوت نباشیم. مخصوصاً در این دوران، که جامعه ما با مشکلات اقتصادی و گرفتاری‌ها و اشکالات  فراوانی مواجه است، انسان‌هایی که به حدتوان خود به کمک دیگران می‌روند مستحق هدیه ویژه خداوند که شادی و نشاط روحی است، می شوند."

عملی که به‌هنگام نزول بلا و گرفتاری نجات‌دهنده است.

به تعبیر امیرالمؤمنین علی(ع) ایجاد سرور و شادمانی در دل مردم با برآوردن حاجات و رفع گرفتاری از آن‌ها عامل مهمی در نجات‌بخشی انسان در مواقع نزول بلا و به هنگام گرفتاری است. و عجیب تر اینکه این گره‌گشایی از کار مردم ده برابر بیشتراز پاداش طواف‌خانه خدا که نوشتن شش‌هزار حسنه و آمرزش شش‌هزار گناه و عطای شش‌هزار درجه است، فضیلت دارد.

احترام به بزرگترها نشاط و شادی‌آور است.

کسانی که روزگار ردوپای چین و چروک و سپیدی مو بر چهره آنان نشانده است، بسیار حرمت دارند."این ها همه ذیل همان هدف‌های بزرگ و تلاش‌های جدی تعریف می‌شود، مخصوصاً اگر این بزرگترها پدر و مادر و یا پدربزرگ و مادربزرگ ما باشند. تکریم ویژه و به تعبیر روایات توقیر و محترم دانستن بزرگ‌ترها موجب می‌شود جامعه به شادی عمیقی دست پیدا کند. جامعه‌ای که در آن بزرگترها مورد احترام و تکریم قرار نمی‌گیرند ، دچار به‌هم‌ریختگی و آشفتگی می‌شود."

تعامل تجربه‌ها شادی می‌آفریند.

"قرآن بحث تعامل سازنده و ارتباط گروهی را مهم دانسته است، وانسان‌ها باید کارگروهی را بیاموزند. تک‌روی‌ها و خودمحوری‌ها ما را مستحق آشفتگی‌ها، غم‌و‌غصه و افسردگی می‌کند."
با این نگاه می‌توان گفت که شادی تنها مجموعه ای از لذت‌ها و خوشی‌ها نیست. بلکه نوعی ساخت‌و‌ساز است که افراد درکنار هم قرارگرفتن و تعامل تجربه‌ها به یکدیگر به دست می آورند.


کاش این روزهای نو با خود عهد کنند که زمین را مهیای قدم مبارکت کنند. جامعه ای را آماده کنند تا در آن خورشید و ماه و فلک بر مدار خویش، بی هیچ آفت و گزندی در گردش باشند و بشر در زیر سایه ی چتر حمایتی حکومت راستین تو در کمال آرامش و خوشبختی زندگانی کند. نوروز که می شود آدمی با خود عهد می کند که به یمن تحول زمین و دگرگونی آن در خود تحولی ایجاد کند. قول می دهد به خود که زین پس آن کنم و این کنم!! کاش این روزهای نو با خود عهد کنند که زمین را مهیای قدم مبارکت کنند. جامعه ای را آماده کنند تا در آن خورشید و ماه و فلک بر مدار خویش، بی هیچ آفت و گزندی در گردش باشند و بشر در زیر سایه ی چتر حمایتی حکومت راستین تو در  کمال آرامش و خوشبختی زندگانی کند.
انتظار سخت است و آنچه به آن محتوا و ارزش می دهد، صبر نهفته ای است که در آن خودنمایی می کند. از آنجا که انقلاب حضرت حجت(عج) آخرین حلقه ی مبارزه ی حق علیه باطل است سهم هر انسان این است که قبل از ظهور نیز اهل حق بوده تا بتواند امام خویش را یاری کند.
بر منتظران زیبنده است این منقلب شدن زمین و زمان را به فال نیک گرفته و آن را به انقلاب حضرت(عج) متصل کنند این امر آمادگی آنان را می طلبد.

شناخت

نخستین وظیفه منتظر شناخت حضرت است. چرا که شناخت اساس دستیابی به سعادت وی است و از جهتی شناخت حجت الهی از شناخت خداوند جدا نیست. اهل هر زمان باید در قدم نخست حجت زمان خود را بشناسد و از او پیروی کند. شایسته است منتظر با خود عهد کند تا در این سال نو برای شناخت قطب عالم امکان نهایت تلاش خود را بکند؛ به عنوان مثال حداقل یک کتاب در این باب خوانده و آن را به دیگر منتظران هدیه دهد.

آمادگی برای ظهور

کسانی که انتظار حکومت عدل الهی را می کشند مورد ظلم قرار می گیرند اما در مقابل بی عدالتی تسلیم نمی شوند و استقامت می کنند چرا که بارزترین ویژگی و برجسته ترین وجهه ی حکومتی بقیه الله نیز عدالت گستری است و این امر با سکوت منتظر و قرار گرفتن زیر بار ظلم اتفاق نخواهد افتاد.


فرد تجملاتی، عقلی فاسد دارد؛ عقلی که دنیا آن را فاسد کرده و شخصیت فرد را از توجه به زیبایی‌ های باطنی غافل نموده است. این خاصیت زیبایی‌ های فریبنده دنیاست که مردمان را اسیر خود می‌ کند و در آخر آنها را ناکام گذاشته، و نمی‌گذارد بیش از یک کفن از این دنیا به در ببرند. یکی از بلاهایی که آسایش روان را از فرد و جامعه سلب می‌کند؛ تجمل گرایی است. مسئله‌ای که می‌تواند برای انحرافات فردی و اجتماعی بستر سازی کرده و به هلاکت فردی و انحطاط اجتماعی بیانجامد. پس دوری از این ناهنجاری بر همگان لازم و ضروری بوده است. در این نوشتار به این بلای خانمان سوز می‌پردازیم.

نفرت از تجمل گرایی

تجمل گرایی و خارج شدن از حد اعتدال در تهیه نعمت‌ های مادی و دنیوی به شدت در اسلام منفور است. تجمل گرایی، اموال و دارایی‌ های یک کشور را نابود کرده و جلوی جریان سرمایه در اشتغال و تولید را می‌گیرد. ملتی که اسیر تجملات شود؛ روی استقلال را نخواهد دید و باید منتظر فروپاشی اقتصاد و ارزش پول ملی باشد. در احادیث، با عنوان ضایع کردن اموال، یاد شده و منفور الهی شمرده شده است.
جالب است که در احکام شرعی، توسعه بر زندگی و تلاش برای بهبود اوضاع معیشتی خانواده مستحب است؛ ولی تجمل گرایی به عنوان کاری حرام و سبب تکذیب راه حق به همگان معرفی گشته است. آری در پرتوی تجمل گرایی است که هیچ اشتغال و تولیدی در کشورها رخ نداده و فاصله طبقاتی، عمیق و عمیق‌تر می‌شود؛ این یعنی ازدیاد فقر و فقرا، چه چیزی منفورتر از این وجود دارد؟

نابودی دارا و ندار

با بروز و ظهور تجملات در زندگی‌ها، در کوچه و خیابان‌ها، هم دارا و هم ندار ضربه دیده و در مسیر نابودی قدم برمی ‌‎دارد؛ زیرا تجمل پرستی، ثروتمند را به سوی به آتش کشاندن سرمایه خویش سوق می دهد و او را وادار می‌کند که دیوانه‌ وار خرج کند. فرد ندار و فقیر نیز اگر مفتون این تجملات شود؛ احساس کمبودی مضاعف کرده و خود را به آب و آتش زده تا کمی از آن تجملات را تجربه کرده و اگر این امر برایش میسر نباشد به تخلیه منفی انرژی رو می‌آورد.
البته هستند ثروتمندانی که به خود اجازه خرید و استفاده از اجناس لوکس و تجملاتی را نمی‌ دهند؛ فقط به خاطر اینکه مبادا یک نیازمند در اثر دیدن آنها دچار آتشی از حسرت شود. این ثروتمندان بیشتر دوست دارند در نشاندن لبخند رضایت بر لبان نیازمندان مسابقه دهند تا در نمایش کالاهای لوکس.
به راستی فرد تجملاتی عقلی فاسد دارد؛ عقلی که دنیا آن را فاسد کرده و شخصیت فرد را از توجه به زیبایی‌ های باطنی غافل نموده است. این خاصیت زیبایی‌ های فریبنده دنیاست که مردمان را اسیر خود می‌ کند و در آخر آنها را ناکام گذاشته، نمی‌گذارد بیش از یک کفن از این دنیا به در ببرند.

شیفته ساده زیستی

برای مقابله با تجمل و تجمل گرایی باید به سراغ ساده زیستی رفت. به شکرانه الهی در ایران عزیز ما بسیارند افرادی که در اوج ساده زیستی بهترین زندگی‌ها را تجربه کرده و می‌کنند. امام خمینی، آیت الله بهاء الدینی، آیت الله بهجت و خیلی از علما و بزرگان اسلامی از این دسته‌اند. افرادی که به مانند مولا و امامشان امیرالمؤمنین علی (علیه‌ السلام) قناعت را پیشه خود ساخته و ساده‌ترین اما تأثیرگذارترین زندگی‌ ها را پشت سر گذاشتند. الان نیز هستند افرادی مانند مقام معظم رهبری حضرت آیت الله ‌ای(مدظله) که زندگی ساده آنها همگان را شیفته خود ساخته است.
دوری از تجملات همواره خواسته امام و رهبری از همه مردم به خصوص مسئولان بوده است. مردم هم وقتی یک مسئول را به دور از تجملات و زرق و برق دنیوی می‌یابند به او اعتماد بیشتری کرده و وی را از جنس خود دانسته و البته شیفته‌ اش می‌ شوند. چه سرمایه‌ای بالاتر از اعتماد عمومی و چه مسابقه‌ای بهتر از مسابقه برای درک درد مردم؟
این روزها خبر ساده زیستی امام جمعه تبریز و نماینده ولی فقیه در استان آذربایجان غربی فضای مجازی را تسخیر کرده و الگویی شده برای شدنی بودن تردد یک چنین مسئولی به وسیله تاکسی و اتوبوس واحد. این روزها خبر درک درد مردم توسط امام جمعه سر پل ذهاب با زندگی در چادر به مانند دیگر زله زدگان تحسین برانگیز گشته و درس نوع دوستی می‌دهد. آری تا جایی که ساده زیستی ممکن است؛ استفاده از تجمل و تجمل گرایی هیچ توجیهی ندارد.

تذکری بر منادیان ساده زیستی

اگر فردی بخواهد افراد ساده زیست را نام ببرد؛ به ناچار بیش از همه اقشار مجبور خواهد بود از طلاب و زیّ طلبگی یاد کند. اما باز، یک در هزار، هستند طلبه‌ های مسئول و غیر مسئول که گاهی از کالاهایی تجملاتی بهره برده و زخم بر چهره ساده زیستی می‌ اندازند. حضرت آیت الله ‌ای (مدظله) در درس خارج فقه سال گذشته خویش به شدت تذکر داده و طلاب را از تجمل گرایی نهی کردند. ایشان به عنوان مثال، استفاده از خودروهای گرانقیمت را برای همگان و نه فقط برای طلاب حرام اعلام کرده و آن را اسراف دانستند. وقتی تجمل گرایی برای همه حرام است؛ برای طلاب مطمئناً حرمتی شدیدتر دارد. به درستی این ون هستند که باید با ترویج روحیه قناعت به گسترش ساده زیستی کمک کنند؛ حال اگر فردی به اصطلاح و طلبه، به قدر ذره‌ای اسیر تجملات باشد یا در محافلی اعیانی شرکت کرده و بر خودروهای لوکس خارجی بنشیند؛ چگونه می‌ تواند این پیام الهی را بازگو کند؟ مگر نباید به گفته‌ها عامل بود؟
امام علی (علیه‌السلام) در سفارشی عمومی، همگان را به انتخاب نوعی از زندگی تشویق کردند که قابل هجمه و شبهه برانگیز نباشد. این وظیفه همگانی بوده و برای طلاب اهمیتی مضاعف دارد. از این رو اگر هدیه‌ای تجملاتی هم به یک طلبه برسد؛ وی باید آن را تبدیل به مایحتاج ساده زندگی خود یا دیگران نماید تا در موضع تهمت قرار نگیرد.


پی‌نوشت:
۱- امام رضا(علیه‌السلام) فرمودند:إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُبْغِضُ الْقِیلَ وَ الْقَالَ وَ إِضَاعَةَ الْمَال‏؛ همانا خداوند گفتگوهای بی‌حاصل و تلف کردن اموال را دشمن می‌دارد.»[الکافی، کلینی، ج۵، ص۳۱]
۲- وَ مَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ کَافِرُونَ[اسراء/۳۴] و [ما] در هیچ شهرى هشدار دهنده‏ اى نفرستادیم جز آنکه خوشگذرانان آنها گفتند ما به آنچه شما بدان فرستاده شده‏ اید کافریم.»
۳- امام علی(علیه‌السلام) فرمودند: زَخَارِفُ الدُّنْیَا تُفْسِدُ الْعُقُولَ‏ الضَّعِیفَة؛ زرق و برق های دنیا عقل های ضعیف را فاسد می کند.»[غرر الحکم، آمدی، ص ۶۵]
۴- امام خمینی(ره) در جلسه با خبرگان رهبری: اگر خدای نخواسته، مردم ببینند‏‎ ‎‏که آقایان وضع خودشان را تغییر داده اند، عمارت درست کرده اند و رفت و آمدهایشان‏‎ ‎‏مناسب شأن ت نیست، و آن چیزی را که نسبت به ت در دلشان بوده است‏‎ ‎‏از دست بدهند، از دست دادن آن همان و از بین رفتن اسلام و جمهوری اسلامی همان.‏‎ ‎‏البته من این نکته را عرض کنم، یک دسته ای که در معرض خطر هستند باید خودشان را ‎‏حفظ کنند، ولی همین ها هم باید مواظب باشند که زاید بر میزان نباشد. شما گمان نکنید‏‎ ‎‏که اگر با چندین اتومبیل بیرون بیایید وجهه تان پیش مردم بزرگ می شود، آن چیزی که‏‎ ‎‏مردم به آن توجه دارند و موافق مذاق عامه است، اینکه زندگی شما ساده باشد . آنهایی هم که‏‎ ‎‏می خواهند خودشان را حفظ کنند، باید بدانند که گاهی با یک اتومبیل پیکان بهتر‏‎ ‎‏می توانند محفوظ باشند تا وسیلۀ دیگر. و ائمه جمعه و جماعاتی که اگر عادی بیرون‏‎ ‎‏بیایند ممکن است از بین بروند، باید به آن مقداری حفظ کنند که زیاد نباشد.»(صحیفه امام، ج۱۹، ص۳۱۷»
۵- حضرت آیت‌ الله العظمی ‌ای در ابتدای درس خارج فقه روز یکشنبه (۲۸ بهمن ۹۵)، پس از بیان حدیثی اخلاقی، با اشاره به حرام بودن استفاده از ماشین‌ های گران‌ قیمت برای ون و طلاب» فرمودند نامه‌ای دریافت کرده‌اند که در آن نوشته شده بعضی از افراد حاضر در درس، با ماشین‌ های گران‌ قیمت دویست میلیونی تردد می‌کنند.
ایشان دراین باره افزودند: حرمت اسراف برای همه است؛ هر کسی در هر حدّی چه غنی، چه متوسّط یا فقیر ممکن است اسراف کند و اسراف، عمل حرام است. این ماشین‌ های گران‌قیمت حرام است.
رهبر انقلاب با اشاره به وجود برخی جهات امنیتی و حفاظتی برای استفاده از ماشین گران‌ قیمت فرمودند: توجه کنید! عمل، ورع، اجتهاد، زهد، بی‌رغبتی، نرفتن به دنبال زخارف مادّی و زیبائی‌ های ظاهریِ زندگی، وظیفه‌ی اصلیِ ماست.
۶- یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ کَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ[صف/۳و۲] اى کسانى که ایمان آورده‏ اید چرا چیزى مى‏ گویید که انجام نمى‏ دهید نزد خدا سخت ناپسند است که چیزى را بگویید و انجام ندهید.»
۷- امام علی(علیه‌السلام) فرمودند: لاتَجْعَلْ عِرْضَکَ غَرَضاً لِنِبالِ الْقَوْلِ؛ آبروی خودت را هدفی برای تیرهای سخنان مردم قرار نده»[نهج البلاغه(صبحی صالح)، ص۴۵۹]


حضرت زهرا (سلام الله و علیها) در حالى که از شدت گرسنگى شکمش به پشت چسبیده، و چشم‌هایش به گودى نشسته و در محراب عبادت ایستاده‌ بود، در همین هنگام جبرئیل نازل شد و عرض کرد این سوره را بگیر، خداوند با چنین خاندانى به تو تهنیت مى‏‌گوید. مرحوم علامه امینی در کتاب الغدیر از ۳۴ تا از منابع اهل سنت اعم از منابع حدیثی و روایی شبیه همین مضمون را نقل کرده‌اند در تفسیر کشاف و غیره مجامع روایی و تفسیری اهل سنت هم فراوان آمده که وجود مبارک حسنین سلام الله علیهما بیمار شدند وجود مقدس نبی اکرم صلی الله و علیه و آله و سلم برای عیادت این دو بزرگوار وقتی آمدند در بستر بودند. ظاهرا به امیرالمومنین فرمودند که نذر روزه چرا نمی ‌کنید برای شفای آن ‌ها حضرت نذر سه روز روزه کردند وجود مقدس فاطمه‌ ی زهرا هم نذر کردند و حسنین هم خودشان را ملحق کردند حتی فضه‌ی خادمه هم مشارکت کرد سه روز بنا شد روزه بگیرند این بزرگوار‌ها از بستر بیماری برخواستند سه روز بنا شد روزه بگیرند در نقل است چیزی در منزل نبود حضرت سه من جو خریدند در مقابل کاری که فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها بکنند و مقداری پشم بود بریسند برای صاحب آن گندم‌ها حضرت روز اول یک سوم این کار را انجام دادند و یک سوم این جو بود یا گندم بود آرد کردند و پنج قرص نان پختند برای افطار در نقل است که شب اول آیه‌ی قرآن است وقتی سفره‌ی اطعام پهن شد اولین لقمه را که حضرت رفتند بردارند کسی در زد که وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْکیناً» (انسان/۸) من مسکینی هستم حالا با خصوصیاتی که در روایات است حضرت نان خودشان را دادند بقیه هم همین طور با آب افطار کردند روز دوم باز همین ماجرا تکرار شد یک ثلث دیگر این گندم‌ها یا جو‌ها آرد شد نان پخته شد و باز سر افطار یتیمی آمد و رجوع کرد و حضرت نان خود را دادند بقیه هم همین طور شب سوم اسیری رجوع کرد.

بنابراین سه روز که روزه گرفتند و با آب افطار کردند بدون هیچ سحری و افطاری روز چهارم در نقل دارد که وجود مقدس امیرالمومنین با حسنین سلام الله علیهما آمدند محضر رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و ایشان وقتی نشان کردند تعبیر این است که مثل جوجه به خود می ‌لرزیدند این تعبیر را مجامع اهل سنت و کشاف زمخشری دارد حضرت برخواستند آمدند برای دیدار با فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها وقتی وارد منزل شدند در حالی که تعبیر این است از گرسنگی شکم حضرت به کمر چسبیده بود دو چشم فرو رفته بود مشغول عبادت بودند در محراب عبادت نبی اکرم متاثر شدند بر این وضعیت سوره‌ی هل اتی نازل شد به حضرت بشارت داده شد: ای محمد، آنچه را خداوند برای تو در باره اهل بیت مهیا ساخته است، بگیر.» پیامبر فرمود: چیست؟
جبرئیل آیات آغازین سوره‌ی هل اتی» را قرائت کرد تا رسید به آیه انّ هذا کان لکم جزاء و کان سعیکم مشکورا.» در روایتی دیگر از امام باقر علیه السلام آمده است که جبرئیل در روز چهارم با ظرفی پر از گوشت فرود آمد. اهل بیت از آن خوردند تا سیر شدند ، ولی چیزی از غذا کاسته نشد. حسین علیه السلام با مقداری از آن غذا از خانه خارج شد. زنی یهودی به او گفت: شما که همیشه در گرسنگی به سر می برید این غذا از کجاست؟ مقداری از آن به من بده.
حسین علیه السلام دست خود را دراز کرد که غذا را به او بدهد اما جبرئیل فرود آمد و غذا را از دست حسین گرفت و به سوی آسمان برد. پیامبر خدا فرمود: اگر حسین نخواسته بود از این غذا به آن زن بدهد، این ظرف غذا تا روز قیامت نزد اهل بیتم باقی بود؛ از آن می‌خوردند و هیچ‌گاه چیزی از آن کم نمی شد. (بحارالانوار، ج ۳۵، ص ۲۳۷، حدیث ۱ و ص ۲۴۱، حدیث ۲ - امالی صدوق، ص ۱۵۵ و مناقب، ج ۲، ص ۱۲۴)

۳ نکته‌ای که موجب نزول سوره هل اتی» بر اهل بیت (علیهم السلام) شد.

درس‌ هایی که می‌ توان از این جریان گرفت:

الف: اخلاص

نیست در لوح دلم جز الف قامت یار/ چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
علت آن‌که حضرت حق یک سوره را در شأن اهل بیت علیهم ‌السلام نازل می‌فرماید به برکت اخلاص آن بزرگواران است. آن هم مرتبه والایی از اخلاص که فقط رضایت خدا را مد نظر، و مقصد و منظوری جز او نداشتند. لذا خداوند با ذکر کلمات عَلى‏ حُبِّهِ» و لِوَجْهِ اللَّهِ» در سوره انسان به این امر اشاره می‌فرماید: وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً، إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لانُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً [انسان/۸-۹] و هم بر دوستى او (یعنى خدا) به فقیر و طفل یتیم و اسیر طعام مى‌دهند. (و گویند) ما فقط براى رضاى خدا به شما طعام مى ‏‌دهیم و از شما هیچ پاداش و سپاسى هم نمى‌ طلبیم.»

ب: ایثار

آن عزیزان با وجود روزه دار بودن، تحمل گرسنگی، تشنگی و نیاز به غذا خصوصا در روزهای دوم و سوم، اما در عین حال دیگران را بر خود ترجیح دادند. ویُؤْثِرُونَ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ [/۹] آنان را بر خود ترجیح مى‏‌دهند، گرچه خودشان را نیاز شدیدى باشد»، و این کار حکایت از قدرت و عظمت بالای روحی آنان دارد که در عین احتیاج به غذا در آن شرایط بحرانی، چنین ایثاری را انجام دادند.

ج: انفاق

انفاق آن زمانی ارزش بیشتری پیدا می‌کند که متعلق آن، مورد علاقه انسان باشد و به تعبیر قرآن کریم: لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْ‏ءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلیمٌ [آل عمران/۹۲] هرگز به [حقیقتِ‏] نیکى [به طور کامل‏] نمى‏‌رسید تا از آن چه دوست دارید انفاق کنید و آن چه از هر چیزى انفاق مى‌کنید یقیناً خدا به آن داناست» و مصداق بارز این نوع انفاق را می‌توان در این جریان به خوبی مشاهده کرد.
بنابراین آن‌ چه که مهم است کیفیت عمل است لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلا [هود/۷] تا شما را بیازماید که کدام‏یک نیکوکارترید» نه کمیت و زیادتی عمل. در جریان مذکور اگر چه آن غذاها از حیث کمیت و مقدار قابل توجه نبود ولی چون با ارزش‌های عالی اخلاقی اخلاص، ایثار، انفاق مقرون شده بود، سبب نزول یک سوره در شأن اهل بیت (علیهم السلام) شد.

منابع:
سمت خدا؛ حجت الاسلام والمسلمین میر باقری- تفسیر سوره انسان
فارس نیوز
دانشنامه رشد


هفته ی گذشته خیلی ها در گیر یک انتخاب مهم بودند ، انتخابی که برای شان پر از استرس بود .برخی نتیجه مطلوب می گیرند و برخی دیگر باید سال بعد هم آنرا تجربه کنند.البته تا چند هفته ی بعد نوع دیگری از این استرس و این بار برای پله ی دوم تحصیلات دانشگاهی ( کارشناسی ارشد) شروع می شود.

راند دوم

با وجود دانشگاه‌های متنوع، به نظر می‌رسد که قبول شدن در مرحله اول کنکور دیگر چندان کار سختی نیست و در واقع داشتن یک انتخاب رشته مناسب است که در نهایت می‌تواند تعیین کننده موفقیت فرد باشد. حالا که شما وارد راند دوم این رقابت شده‌اید، آیا می‌دانید که برای یک انتخاب رشته مناسب چه نکاتی را باید در نظر بگیرید؟

پنج بایدِ انتخاب رشته‌ای

در انتخاب رشته کنکور توجه به چند نکته مهم اامی است:

۱. خودتان باید نسخه خودتان را بپیچید.

شرایط انتخاب رشته هیچ‌کس مانند فردی دیگر نیست. برای مثال رتبه‌ای که در مرحله اول به دست آورده‌اید خاص شما است. میزان امکان تحصیل در شهرهای دیگر به جز شهر محل اقامت، شاغل بودن یا نبودن شما، محل اشتغالتان، مجرد یا متأهل بودن شما، محل تأمین هزینه‌های تحصیلتان، اینکه آیا تصمیمی برای ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر مانند کارشناسی ارشد و دکتری دارید یا خیر و بسیاری از مسائل دیگر، از موضوعاتی هستند که منحصر به شرایط شما هستند و لازم است که شما با در نظر گرفتن شرایط خاص خودتان برای انتخاب رشته اقدام کنید نه توصیه‌های کاسب کارانه برخی از مؤسسات و افراد سودجو!

۲. باید علاقه‌تان را لحاظ کنید.

حتی اگر پول‌سازترین رشته تحصیلی را هم انتخاب کنید اما به آن علاقه‌ای نداشته باشید، بعید است که در آن رشته موفق بشوید. تازه اگر فرض کنید که توانسته باشید آن رشته را تا پایان یک مقطع ادامه بدهید!

۳. باید از نیاز جامعه اطلاع داشته باشید.

در طی سال‌های اخیر خیلی از رشته‌های مطرح در گروه‌های مختلف تحصیلی (علوم انسانی، علوم تجربی، ریاضی و.) آنقدر فارغ‌التحصیل بیرون داده‌اند که می‌توان ادعا کرد جامعه از آن رشته‌ها اشباع شده است. بنابراین خیلی مهم است که علاوه بر موارد مطرح شده به این نکته هم توجه کنید که جامعه شغلی‌ای که شما می‌خواهید برای آن آماده بشوید چقدر می‌تواند پذیرای شما باشد؟

۴. باید بدانید که چه می‌خواهید.

برای بعضی از افراد مهم است که فقط در رشته مورد علاقه‌شان ادامه تحصیل بدهند اما برای بعضی دیگر که ترجیح می‌دهند همین امسال قائله کنکورشان را بخوابانند قبول شدن در دانشگاه مهم‌تر از رشته تحصیلی است. بنابراین باید کاوشی در درونتان انجام بدهید و ببینید که آیا همچنان رشته آرمانی‌تان را به هر چیز دیگری ترجیح می‌دهید و یا اینکه حاضرید کمی از آرمانتان کوتاه بیایید و با انتخاب کردن رشته‌های دیگری احتمال ورودتان به دانشگاه را بیشتر کنید.

۵. باید اولویت‌هایتان را شناسایی کنید.

اولویت‌بندی کردن در انتخاب رشته یکی از همان مسائلی است که کاملاً منحصر به شخص خودتان است. برای مثال اگر جزء رتبه‌های کمتر از هزار باشید اولویت‌بندی‌تان یک جور خواهد بود و اگر رتبه کمتر از متوسط داشته باشید اولویت بندی دیگری باید داشته باشید. در زمان اولویت بندی باید به تمام مواردی که قبلاً مطرح شدند هم توجه داشته باشید تا خدای نکرده بعداً پشیمان نشوید!
چهار نبایدِ انتخاب رشته‌ای
در زمان انتخاب رشته دانشگاهی باید مراقب چند نکته هم باشید:
۱. نباید با افراد غیرمتخصص م کنید.
م کردن در انتخاب رشته می‌تواند فایده‌های زیادی برای شما داشته باشد البته به شرط آنکه فرد مناسبی را برای م انتخاب کرده باشید. اولین توصیه مراجعه به مشاورین تحصیلی است که در این زمینه درس خوانده‌اند و صاحب تجربه هستند. دومین منبعی که می‌توانید از آن مشاوره بگیرید کسانی هستند که در سال‌های اخیر در رشته مورد علاقه شما و یا رشته‌های مشابه آن قبول شده‌اند. سومین منبعی که نباید از م کردن با آن‌ها غفلت کنید پدر و مادرتان هستند به دلیل آنکه هم شناخت خوبی از شما دارند و هم منبع حمایتی مهمی در سال گذشته و سال‌های دانشگاهتان خواهند بود.


۲. نباید تسلیم وسوسه‌های مدرک گرفتن بشوید.

خیلی‌ها صرفاً برای مدرک گرفتن وارد دانشگاه می‌شوند و چند سال از بهترین روزگار جوانی‌شان را صرف چیزی می‌کنند که نه آن را دوست دارند و نه مهارتی از آن عایدشان می‌شود. پس لطفاً به عمر خودتان احترام بگذارید و برای هدفی عالی‌تر وارد دانشگاه بشوید!


۳. نباید کلیشه‌ای فکر کنید.
حتماً شنیده‌اید که اگر فقط برچسب دکتر یا مهندس به اسمتان اضافه بشود دیگر همه چیز خواهید داشت از اسم و رسم و اعتبار گرفته تا درآمدهای بالا. ولی آیا واقعاً همه کسانی که دکتر یا مهندس شده‌اند به آدم‌های موفقی تبدیل شده‌اند؟ واقعیت آن است که فقط تعداد انگشت شماری از این خیل دکتر و مهندس‌ها در زمینه تخصصی خودشان افراد تأثیرگذاری شده‌اند و دکترها و مهندس‌ها و وکلای زیادی هستند که صابون بیکاری و یا کارهای کاذب به تنشان خورده است، درست مثل بقیه رشته‌های تحصیلی. ضمن اینکه اگر شما در رشته مناسب و مورد علاقه‌تان تحصیل کنید می‌توانید در آینده تا مقطع دکتری هم ادامه تحصیل بدهید و در زمینه‌ای متخصص و شاخص بشوید که نوآورانه و مورد استقبال جامعه خواهد بود.


۴. نباید سرسری انتخاب کنید.
بعضی‌ها از روی فهرست رشته‌ها شروع می‌کنند به انتخاب کردن، بدون آنکه از بسیاری از آن رشته‌ها شناختی داشته باشند. مراقب باشید که تبِ دانشگاه رفتن یا کارشناسی ارشد گرفتن شما را اسیر انتخاب‌های ندیده و نشناخته نکند.


هر ازدواج موفقی مستم وجود داشتن یکسری عوامل مهم و اساسی هست. یکی از این عوامل و ملاک ها، سطح تحصیلات طرفین ازدواج، یعنی دختر و پسر و خانواده هایشان است. ولی آیا واقعا هر چه سطح تحصیلات یک نفر بالاتر باشد، صد در صد می‌تواند ازدواج موفقی را داشته باشد؟ 

تناسب های اساسی

در ازدواج بهتر است دختر و پسر به همراه خانواده هایشان در چند مورد با یکدیگر تناسب داشته باشند. این تناسب ها عبارتند از:
۱- سلامت روان و جسم
۲- تحصیلات
۳- شغل و درآمد
۴- فرهنگ
۵- مسایل اعتقادی
۶- اختلاف سنی
۷- مسایل ی
۸- شخصیت
۹- ایمان و اخلاق
۱۰-ظاهر
در این مقاله به سه مورد از مهم ترین این عوامل اشاره می‌شود، سطح تحصیلات و درآمد طرفین و خانواده هایشان.

سطح تحصیلات

بهتر است دختر و پسری که قصد ازدواج با یکدیگر را دارند در زمینه تحصیلات با یکدیگر تناسب داشته باشند. اگر تفاوت سطح تحصیلات خیلی بالاتر باشد، می‌تواند در آینده زمینه ساز مشکلات اساسی بین همسران شود. بهتر است هر دو دیپلم یا هر دو لیسانس یا هر دو فوق لیسانس و دکتری باشند. نهایتا اگر تمام ملاک های یک همسر ایده آل را طرفین داشتند می‌توانند با یک سطح تفاوت با هم ازدواج کم درد سر‌تری را داشته باشند. ولی بهتر است که در این مورد سطح تحصیلی اقا یک مقطع از خانم بالاتر باشد.

مشکلات عدم تناسب سطح تحصیلات همسران

اگر تفاوت بین سطح تحصیلی دختر و پسر بسیار بالا و مشهود باشد می تواند همسران را در دراز مدت دچار مشکلاتی کند.
یکی از مهم ترین این مشکلات آن است که نوع تفکر این همسران نسبت به مسایل مختلف زندگی متفاوت است و این تفاوت در نوع تفکر باعث ایجاد اختلاف در نوع تصمیم گیری آنها هم در مسایل و حوزه‌های مختلف زندگی می شود. مشکل دیگر در این زمینه این است که ممکن است در اختلافات شدید همسری که سطح تحصیلات بالاتری دارد نسبت به همسر با تحصیلات پایین تر فخر فروشی کند و برچسب های منفی را به او بزند و خود را بالاتر ببیند. مشکل دیگر این است که زوج بیشتر تحصیل کرده ممکن است در تصمیم گیری های مختلف زندگی همسرش را مشارکت ندهد .

تحصیلات بالاتر یعنی قدرت فهم بیشتر!!!

خیلی از افراد فکر می‌کنند که هر چه سطح تحصیلات آدم های زندگیشان بالاتر باشد ازمیزان فهم و درک بالاتری در زندگی برخوردار هستند و بهتر است که با یک فرد تحصیل کرده تر ازدواج کنند. درصورتی که واقعا اینگونه نیست. تحصیلات بالاتر قطعا درک و فهم بالاتری را در یک فرد ایجاد نمی کند.
خیلی از مواقع دیده می شود که یک فرد دیپلمه خیلی بهتر ازیک فرد دارای درجه دکتری می تواند در شرایط مختلف زندگی تصمیم گیری کند.
پس بزرگترین اشتباه یک فرد می تواند این باشد که ملاک برای ازدواجش را ۱۰۰ درصد سطح تحصیلات یک نفر انتخاب کنند. باید عوامل مختلفی را در انتخاب همسر با هم در یک راستا در نظر بگیریم.

از رویا تا واقعیت

هیچ گاه از روی ظاهر یک فردی او را انتخاب نکنید. ببینید آیا او به قدرت درک و فهم بالایی در مسایل مختلف زندگی رسیده است یا خیر؟ برای این ملاک باید عوامل زیر را بررسی کرد:
۱- آیا فرد به بلوغ جسمی رسیده است؟
۲- آیا فرد به بلوغ اقتصادی رسیده است؟ ( توانایی پیدا کرد کار و کار کردن و پس انداز کردن)
۳- آیا فرد به بلوغ عاطفی رسیده است؟ ( توانایی فرد برای ابراز احساسات به موقع)
۴- آیا فرد به بلوغ اجتماعی رسیده است؟ ( توانایی فرد برای برقراری روابط اجتماعی)
تحصیلات بالا در زندگی بسیار خوب است ولی باید این ذهنیت را ازبین ببرید که تمام کسانی که تحصیلات بالاتری دارند، قدرت درک بالایی نسبت به زندگی دارند و آدم های با تحصیلات پایین تر، قدرت شعور پاییت تری دارند.

تحصیلات خانواده ها

خانواده ها رکن اساسی هر ازدواج موفق هستند. باید در هنگام انتخاب همسر به این مساله نیز توجه داشته باشیم که سطح تحصیلات خانواده ی طرف مورد نظر درباره، چگونه است؟ میزان درک و فهم خانوده ها بر روی نوع تصمیم گیری هاشون تاثیر دارد.


اعیاد و تعطیلات زمانی برای شادی و نشاط و لذّت از لحظات با هم بودن است. با این حال؛ طبق معارف دینی، هیچ شادی و نشاطی نباید انسان را غافل کند. یکی از هشدارها در همه لحظات و سرگرمی های دنیا، یاد مرگ است. در این نوشتار، به ضرورت یادآوری مرگ، حتّی در ایّام شادی و خوشی، می پردازیم.

حقیقت دنیا؛ حقیقت راه

روبرو شدن با حقیقت این دنیا باعث می شود که از مسیری که در مقابل ما قرار دارد غافل نشویم و درست گام برداریم. حقیقت این دنیا این است که فانی است و دائمی نیست. قرآن می فرماید: کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ‏؛ هر چه بر [زمین‏] است فانى ‏شونده است. (الرحمن؛ ۲۶)
در مقابل این حقیقت دنیا، راهی نیز در مقابل ما قرار دارد که باید آن را طیّ کنیم. این راه، راه بندگی است که فرمود: وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ؛ و جنّ و انس را نیافریدم جز براى آنکه مرا بپرستند. (ذاریات؛ ۵۶) یکی از مومات اصلی حرکت در مسیر بندگی خدا، فراموش نکردن خداوند و برنامه موکول شده به ما از طرف اوست. اگر غفلت کنیم، غافلگیر می شویم و ناگهان مرگ، بین ما و این هدف بزرگ (بندگی خدا)، جدایی می اندازد. به همین سبب، یکی از عوامل بیداری و عدم غفلت، یادآوری مرگ است. این یادآوری، آثار مفیدی دارد که در ادامه به آن اشاره می کنیم.

تنظیم کننده لذّت ها

دنیا، مملوّ از زینت ها و لذّت هایی است که اگر نبودند، هیچ کسی حاضر به تحمّل سختی ها و محدودیّت های آن نبود. قرآن کریم در این باره می فرماید: وَ ما أُوتیتُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ فَمَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ زینَتُها وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَ أَبْقى‏ أَ فَلا تَعْقِلُون‏؛ و هر آنچه به شما داده شده است، کالاى زندگى دنیا و زیور آن است، و[لى‏] آنچه پیش خداست بهتر و پایدارتر است؛ مگر نمى‏اندیشید؟ (قصص؛ ۶۰) برای اینکه این زینت ها و زیبایی ها چشم انسان را پر نکرده و از وظیفه خود غافل نسازد، به چیزی نیاز است که کمی از این لذّت ها بکاهد و مانع از مستی و بی خبری شود. آن اکسیر، یاد مرگ است. اگر انسان به یاد نَفَس آخر خود در این دنیا باشد، هیچ گاه، آنچنان سرگرم این دنیا نمی شود که از وظیفه اصلی خود غافل بماند.
پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه و آله) بر گروهی گذشت که در آن صداى خنده بلند بود، پس فرمودند: شُوبُوا مَجلِسَکُم بذِکرِ مُکَدِّرِ اللَّذّاتِ. قالوا : و ما مُکَدِّرُ اللَّذّاتِ؟ قالَ: المَوتُ؛ انجمن خود را با یاد مکدّر کننده خوشى ها بیامیزید. عرض کردند: مکدّر کننده خوشى ها چیست؟ فرمود: مرگ. (تنبیه الخواطر : ۱/۲۶۸) یاد مرگ باعث می شود که انسان بر نفسِ سیری ناپذیر خود، لجامی بزند و بتواند نفس خود را از فرورفتن در گرداب آرزوهای بی پایان دنیایی برهاند و به سوی قرب الهی به حرکت و تلاش وادار نماید. کنترل خود و رفتار و کردار، تحفه ای است که یاد مرگ به همراه خود می آورد!

عذاب در غفلت

با سیری در آیات قرآن کریم در می یابیم که بسیاری از عذاب های الهی بر اقوام گذشته، در هنگامی بر آنها وارد شده است که در حال لذّت بردن از دنیا و غفلت از خدا بودند. یعنی درست همان موقعی که اصلاً به فکر مرگ خودشان نبودند، مرگ آنها را ربود. مثل اینکه در مورد غرق کردن قوم بنی اسرائیل می فرماید: فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ فِی الْیَمِّ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ کانُوا عَنْها غافِلین‏؛ سرانجام از آنان انتقام گرفتیم و در دریا غرقشان ساختیم، چرا که آیات ما را تکذیب کردند و از آنها غافل بودند. (اعراف؛ ۱۳۶) و این، بزرگترین عذاب است که انسان در حالتی که در نهایت دوری از خدا و یاد خداست، از دنیا برود. پس نباید در هنگام خوشی ها و اعیاد، مصداق این آیه شریفه باشیم که فرمود: یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ؛ از زندگى دنیا، ظاهرى را مى ‏شناسند، و حال آنکه از آخرت غافلند. (روم؛ ۷)

اثر یاد مرگ در مهمانی ها

از آنجا که لذّت هایی در محافل ایام عید است که شاید کمتر در بقیه سال اتّفاق بیفتد؛ لذا امکان غفلت از یاد خدا بیشتر است. امام علی (علیه السلام) می فرمایند: اُذکُروا هادِمَ اللَّذّاتِ، و مُنَغِّصَ الشَّهَواتِ، و داعیَ الشَّتاتِ، اذکُروا مُفَرِّقَ الجَماعاتِ، و مُباعِدَ الاُمنیاتِ، و مُدنِیَ المَنِیّاتِ، و المُؤْذِنَ بالبَینِ و الشَّتاتِ؛ به یاد آورید آن بر هم زننده خوشى ها و منغّص کننده عیش ها و دعوتگر پراکندگى را! یاد کنید آن از هم پاشنده انجمن ها و دور کننده آرزوها و نزدیک کننده مرگ ها و اعلام کننده جدایى و پراکندگى را. (غرر الحکم؛ ۲۵۷۵) طبق این روایت، وقتی انسان در جمع اقوام و آشنایان در حال لذّت بردن از این دورهم بودن هاست، یاد مرگ به دو شکل، اثر مفید خود را نشان می دهد. اوّل اینکه؛ انسان می فهمد که این جمع های خانوادگی، دائمی نیست؛ پس باید قدر آنها را دانست و در تعمیق و مداومت این ارتباط ها کوشید و با کدورت های بیجا آن را از بین نبرد. دوم اینکه؛ نباید این زیبایی ها را به زشتی گناه و غفلت از یاد خدا آلوده ساخت. پس یاد مرگ، هم باعث دوام و صمیمیّت بیشتر با اقوام می شود و هم دید و بازدیدها را از گناه دور می کند.

غفلت از هشیار

غفلت از مرگ و فراموشی یاد مرگ، نه تنها باعث دور شدن مرگ نمی شود؛ بلکه هر لحظه انسان در هر شرایطی به مرگ و آخر عمرش نزدیک می شود. امام علی (علیه السلام) می فرمایند: نَفَس المَرءِ خُطاهُ إلى أجَلِهِ؛ نَفَس هاى آدمى، گام هاى او به سوى مرگ است. (نهج البلاغه (صبحی صالح) ص ۴۸۰، حکمت ۷۴) پس، غفلت ما به معنای رها کردن میدانی است که رقیب آن همیشه حاضر است. امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند: اُوصیکُم بذِکرِ المَوتِ و إقلالِ الغَفلَةِ عنهُ، و کیفَ غَفلَتُکُم عمّا لَیس یُغفِلُکُم، و طَمَعُکُم فیمَن لَیس یُمهِلُکُم؟! فکفَى واعِظا بمَوتى عایَنتُموهُ ؛ شما را سفارش مى کنم که به یاد مرگ باشید و از آن کمتر غفلت ورزید. چگونه از چیزى غافلید که او از شما غافل نیست و چگونه به کسى چشم طمع دوخته اید که به شما مهلت نمى دهد! مردگانى که مشاهده کرده اید خود واعظانى هستند که شما را از هر واعظى بى نیاز مى کنند. (نهج البلاغة: خطبة ۱۸۸) غفلت از حقیقتی که هر لحظه امکان وقوعش وجود دارد، حماقت است.


امام خمینی(ره) بنیانگذار انقلاب اسلامی درباره کاندیدای اصلح معیارهایی را تعیین کرده اند که عین عبارات ایشان در ذیل نقل می شود: چیزی که لازم است عرض کنم این است که در این موقع که یک مرحله دیگری از مراحلی که در کشور ما می‌خواهد تحقق پیدا بکند در دست اجراست، و آن تعیین رئیس جمهور است. باید توجه داشته باشند آقایان که آن صفتی که در قانون اساسی برای رئیس جمهور تعیین کرده‌اند مراعات کنند. قانون اساسی را ملاحظه کنند و صفات رئیس جمهور را در آنجا ملاحظه کنند، و کسی که دارای آن صفات بود و او را به آن صفات می‌شناسید به او رأی بدهید، و اگر فاقد آن صفات باشد، احتراز کنید از رأی دادن به او. روز سرنوشت سازی است. می‌خواهید زمام کشور را به یک کسی بدهید که مؤثر است در مقدرات کشور شما. سهل انگاری نکنید، و به پای صندوقها بروید، و با هم اجتماع کنید، و کسی که لایق برای این مقام است و دارای آن صفاتی است که سوء سابقه نداشتن، وابستگی به رژیم سابق نداشتن، اینها از اموری است که باید ملاحظه بشود. و آقایان نباید سستی کنند در رفتن. به پای صندوق بروند. لکن به کسی که این صفات را دارد رأی بدهند. خداوند ان شاء الله شماها را حفظ بکند. و من از اینکه معذورم از اینکه زیاد صحبت کنم عذرخواهی می‌کنم. و شما را به خدای تبارک و تعالی می‌سپارم.
صحیفه امام. جلد ۱۱ - صفحه ۳۹۳


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

تنهاترین سردار فروش تجهیزات شبکه آرشیو گزارش تخصصی sayeha روزی روزگاری رینی وبلاگ روانشناسی فاطمه توزنده جانی تعمیرات جک پارکینگ - 09126589443 لایف هکر | هک زندگی | فوت کوزه گری در زندگی | نقد و بررسی | lifehack |لایف هک تاریخ اسلام و معاصر ایران و جهان Tehrangardi